گربه مونث در مصر باستان نمادی از خدایان بوده،
خدای طلوع خورشید، لذت، موسیقی، تولد و ...
بنظر میرسد که گربه از حدود 4000 سال گذشته وارد زندگی انسان ها شده و جزو اولین حیوانات خانگی و رام شده باشد که در خانه انسانها، کنار آتش همدم او گشته است. از دیرباز تا کنون افسانه ها و خرافات بسیاری راجع به گربه ها نقل شده است، بطوری که در مصر باستان گربه نمادی از خدایان بود و در قرنهای بعد، بسیاری از گربه می ترسیدند و آنرا نماد شیطان می دانستند.
اما بدیهی است که امروز، گربه برای اغلب ما نه نماد خدایان است و نه نماد شیطان. اما آیا شما مطالب زیر را راجع به گربه میدانید؟
- گربه ها سخت تر از از سگها توانایی دست آموز شدن را دارند و برای اینکار علاوه بر غذا باید به آنها محبت و توجه کافی مبذول داشت.
- هنگامی که گربه ای از یک بلندی به پایین می پرد همیشه با سه پا فرود می آید.
- مهارت یادگیری گربه ها در این حد است که مثلا" پنجه خود را روی مبل یا فرش نکشند، برگ گیاهان داخل منزل را نجوند، به روی ظروف آشپزخانه نپرند و مواردی از این قبیل. هرگز از گربه ها نباید انتظار بالایی که از یک سگ را داریم، داشته باشیم.
گربه های خانگی اغلب شیطان هستند.
- گربه های خانگی پس از بزرگ شدن اغلب تنبل میشوند و همانند بسیاری از انسانها پس از مدتی چاق و فربه.
- تحقیقات نشان می دهد که گربه هایی که از لحاظ جنسی عقیم می شوند طول عمر بیشتری پیدا می کنند و البته چاق تر نیز می شوند.
- گربه ها توانایی دید در تاریکی شب را دارند، اما در تاریکی مطلق کور هستند. روی هم رفته به خاطر ساختمان چشم، توان دید آنها از سایر حیوانات در شب بهتر است.
- این عادت گربه ها است که هر چند وقت یکبار چند روزی به منزل باز نگردند. چیز عجیبی نیست نباید نگران بود، گربه ها معمولا" برای تفریح و گشت و گذار اینکار را انجام می دهند.
- گربه ها حسود هستند. عموما" مشاهده میشود، در منازلی که نوزادی به دنیا می آید رفتار گربه عوض شده و بخصوص حضور گربه در اطراف گهواره نوزاد بیشتر میشود. حتی ممکن است روی گهواره نیز بپرد.
موفق باشین
امیر قدیمی
سلام دوستان عزیزم.
امشب در هنگام وبلاگ گردی ( یه جایگزین خوب برای ولگردی !!!) وبلاگ خانم فاطمه رجبی همسر آقای دکتر الهام ؛با مشاغلی همچون : سخنگوی دولت و سخنگوی قوه قضائیه و وزیر دادگستری و عضو هیئت مدیره روزنامه دولتی ایران و فکر میکنم از اعضای مرکز مبارزه با مواد مخدر و احتمالا چندین شغل دیگه . ( فکر میکنم آقای رها طنز نویس روزنامه اعتماد بود که به ایشان لغب مردی برای تمام شغول را داد!!) . را مطالعه کردم .
فکر میکنم اگر کمی به مسائل سیاسی علاقه داشته باشین با نام خانم رجبی و عقاید ایشان آشنا باشید . در اینجا لازم است یادی از مرحوم پدر ایشان که از بزرگان روحانیون بودند نیز بنمایم (البته آن بزرگوار در چند نوبت اعلام مخالفت خود را با نوع گفتار دختر خود بیان کردند .حتی تا آنجائی که به خانم رجبی (آنطور که در یاد دارم)فرمودند اگر از این روش دست برنداری ؛ فرزند من نیستی)
خلاصه کنم خانم رجبی در باب پیشنهاد گروهی از خبرنگاران به پرزیدنت دکتر احمدی نژاد در مورد مناظره با آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی ؛روسای جمهور سابق ؛ متنی را نوشته اند که به نظر بنده شامل تاخت و تاز به آن آقایان است (البته بیشتر به جناب رفسنجانی)
بنده نیز بر آن شدم تا این متن را برایتان در اینجا نقل کنم تا خود قضاوت کنید آیا غیر از سرکار خانم رجبی کس دیگری نیز میتواند به این راحتی زبان به نقد بگشاید ؟ انشالله که اینطور باشد و همیشه راه برای نقادی منطقی و سالم باز باشد و بماند.
حال متن مقاله خانم رجبی :
ظهور دکتر احمدینژاد با گفتمان مهدوی عجلالله تعالی فرجه الشریف سبب گردید تا چهرهها و احزاب، سابقه عملکرد و گفتمان خود را فراموش کنند. از این روی اصلاحطلب و محافظهکار، چپ و راست، مردمگرا شدند، و تساوینگر! همه عدالتخواه شده و شیفته خدمت به مردم! همه پاسخگو و روشنگر! و البته همه روشنفکر! خدای را بر این نعمت سپاسگذاریم!
این همه دغدغه مردمگرایانه، حتماً پاسخگویی نسبت به گذشته و حال را هم در خود دارد. به ویژه از سوی حاکمان پیشین، اگر چه با تأخیری 18 ساله! این احتمال موجب گردیده تا این جانب آقای هاشمی رفسنجانی را به مناظره دعوت کنم. مناظرهای نه پیرامون مسایل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مطرح در مورد وی و خانواده ایشان، و نه در مورد آنچه در این 2 سال ملت شاهد آن بودند اگر گفتار و رفتار آقای هاشمی! بلکه این دعوت تنها در سخنان هدفمند وی در میهمانی افطار با خبرنگاران خلاصه میشود.
با تصور عدم پذیرش دعوت از طرف آقای هاشمی، برخی از پرسشها را مطرح میکنم. باشد که در صورت انجام نگرفتن این مناظره، ملت خود پیرامون آن کندوکاو نمایند.
1. آقای هاشمی از آگاهی مردم سخن گفته و بستن روزنامه و سایت غیره را در اطلاعرسانی ناکارآمد دانسته است. صرفنظر از این که این سخنان چه مصداقهای واقعی دارد، میپرسم: در 8 سال حاکمیت شخص وی، چه میزان آزادی اطلاعات وجود داشت؟ اینک منتقدان و معترضان نسبت به عملکرد ایشان، چه میزان در تخریب همهجانبه مافیاگران از آزادی اظهارنظر برخوردارند؟
2. آقای هاشمی، تصمیم جمعی مردم آگاه را کمتر دچار اشتباه خوانده است. پرسش من این است که پس چرا و به چه علت او با آرای معجزهآسای ملت در خرداد 84، کماکان مقابله میکند؟ فضاسازیهای شکوهآمیز و انتقادی، ایجاد شبهه و تردید در مورد انتخابات تا مرز مورد سؤال قرار دادن نظام اسلامی، در مواجهه او با آرای ملت چه معنایی داشته و دارد؟
3. آقای هاشمی در ترسیم خط مشی انتخابات مجلس هشتم آمرانه دستور دادهاند: در تبلیغات نباید امکانات دولتی و حکومتی به نفع یک جریان به کار گرفته شود. در اخذ آراء باید نهایت امانتداری صورت گیرد و نیز شمارش آراء باید...
سؤال میکنم: الف، آیا حزب کارگزاران سازندگی مولود دولت شما نبود؟ بودجه، امکانات و تبلیغات انتخاباتی آنها در آن زمان از کجا تأمین میشد؟ ماجرای محاکمات کرباسچی در این باره چه نکاتی را در برداشت؟ هماکنون این حزب تغییر ایدئولوژی داده و البته وابسته به شما منبع مالیش کجاست؟
ب، حزب مشارکت دولت ساخته محمد خاتمی چطور؟ منابع مالی و امکانات این احزاب دیروز و امروز در کجا نهفته است؟
ج، سایت وابسته به مجمع تشخیص مصلحت ـ آفتاب ـ هزینه و امکاناتش را از چه منبعی فراهم میکند؟ و برای چه افرادی تبلیغات مینماید؟ تبلیغات پر هزینه و هولناک شخص شما در انتخابات ریاستجمهوری چگونه تأمین شد؟
4. پرسش دیگر آن است که اخذ آراء و شمارش آن در دوره شما و خاتمی تا چه حد امانتداری میشد؟ برآمدن لیست کارگزاران با آرای پر مسأله دخترتان در مجلس پنجم، و لیست مشارکت در مجلس ششم، حاکی از چه نحو رأیگیری و امانتداری در شمارش بود؟ یادتان هست برای دکتر حداد عادل، در صندوقی که خود وی رأی داده بود، هیچ رأیی خوانده نشد؟ چرا شما همه آن ویرانگریها را رضایت دادید، و امروز با القاء برآنید تا فضاسازی کنید. یعنی قصاص قبل از جنایت. و این یعنی عین دیانت و انصاف!
5. آیا آرای شما در انتخابات خبرگان، علیرغم تمهیدات دخترانتان و... مدیون دولت دکتر احمدینژاد نیست؟ قطعاً به یاد دارید در مجلس ششم این «یاران» و «مریدان» اصلاحطلب امروزتان ردیف «سیام» را بزرگوارانه برای شما در نظر گرفتند؟
چرا آن زمان، با لطفی بیپایان اصلاحطلبان برانداز را تحمل کردید و حتی برای احقاق حقوق ملت و صیانت از آرای مردم یک کلمه سخن نگفتید؟
6. بالاخره آیا شما بر آن هستید تا این بار نیز مانند خرداد 76، با القائات خود، سرنوشت انتخابات را منحرف کنید؟ نکتهای که بعدها خود به آن معترف شدید؟
امیدوارم تخریبگران ابزار مافیا، با قداستسازی بیمعنا این دعوت به مناظره را در راستای آزادی اطلاعرسانی تحمل کنند، و شخص دعوت شده با تحمل و احترام به دیگران برای یک بار هم که شده در صدد پذیرش و پاسخگویی برآید.
حق نگهدارتون
امیر قدیمی
درفش گرشاسب
درفش از باستان تا امروز کاربردی نمادین با رنگها و نگاره های گوناگون داشته و هریک از رنگها با چگونگی نژادی، استوره ها، قهرمانیها و جانبازیهای مردم در راه تراداد ها و دستآوردهای فرهنگی و تاریخی خود و از سوی دیگر با زنده و پویا داشتن یادمانها و فداکاریهای نیاکان پیوندی ناگسستنی دارد و چنان است که نشان نیرومندی، استواری، ماندگاری، پیروزگری و حاکمیت به شمار می آید.
ای زرتشت اگر تو خواستار پیروزی بر دیوها، جادوان، پریها، کاویها و کرپانهای بیدادگر و راهزنان دوپا و گمراه کنندگان دوپا و گرگهای چهارپا و به لشکر دشمن، با سنگر فراخ با درفش بزرگ و درفش بر افراشته و درفش گشوده و درفش خونین به دسته گرفته، باشی، پس در همه روزها و شبها این نامها را نامهای خدواوند زمزمه کن. هرمزدیشت، بند 10 و 11 |
فروهرهای نیک توانای پاک ورجاوندان را می ستاییم که لشکر بی شمار بیارایند، سلاح به کمر بسته، با درفشهای بر افراشته درخشان، آنانند که پیشتر فرا رسیدند. در هنگامی که خشتاویهای دلیر بر ضد دانوها می جنگیدند. فروردین دیشت، بند 37 |
پس اهورا مزدا گفت : اگر مردمان بهرام اهورا آفریده را آنچنان که شاید نثار پیش آورند و ستایش و نیایشی که در خور اوست برابر بهترین راستی به جای آورند، هر آینه به ممالکت ایران لشکریان دشمن درون نشوند. نه سیل نه گری، نه زهر، نه گرودنه های لشکر دشمن و نه بیرقهای بر افراشته. مهر دیشت، بند 48 |
بفرمود کامروز دل شاد کام از آن کاژدها کشت و شیری نمود به زیر درفش، اژدهای سیاه جهان پلوانی مر او را سپرد | همه یاد گرشاسب گیرید جام درفشی چنان ساخت کز هر دو بود زبر، شیر زرین و برش سر ماه وز آنجای لشکر سوی هند برد |
اگر می خواهی جسمت سالم باشد زبانت را زندانی کن. ((اسکاتلندی))
اگر درخت پیر را جا به جا کنی خشک می شود. ((اسکاتلندی))
آدم تنبل عصای شیطان است. ((ولز))
آسانترین کارها شکست خوردن است. ((ولز))
آدم تمیز خیلی آسانتر کثیف می شود.((بلغارستانی))
اگر قلب حرف نزند ،دل حرف می زند. .((بلغارستانی))
آب ممکن است به خواب رود ولی دشمن بخواب نمی رود. ((بلغارستانی))
اول کار کن وبعد استراحت.((جزایر انگلیس))
اگر دو خر گوش را تعقیب کنی ،هیچ یک را شکار نخواهی کرد. ((جزایر انگلیس))
اخبار بد زود منتشر می شود. .((جزایر انگلیس))
ادب حتی گربه را خشنود می کند. ((چکواسلوکی))
اگر می خواهی گرم باشی باید دود را تحمل کنی.((چکواسلوکی))
آنچه مردان را طاس می کند گذر زمان است نه شانه. ((چکواسلوکی))
امید رؤیای بیداران است.((دانمارکی))
ما انقدر پولدار نیستیم که کالای ارزان بخریم.((ایرلند
آب به طرف ساحل می رود و پول به طرف مرد ثروتمند. ((دانمارکی))
انسان باید با دیگرن کم و با خودش زیاد حرف بزند. ((دانمارکی))
انسان فرزند مرگ است. ((هلندی))
انسان پیرتر می شود و بیماری جوانتر. ((هلندی))
آنچه خم نمی شود می شکند.((استونی))
اول تخم را بگذار و بعد قدقد کن. ((استونی))
آنکه رنج می برد زیاد عمر می کند. ((استونی))
آدم عا قل فقط یکبار فریب می خورد.((فنلاندی))
انسان هرگز نمی افتد مگر به طرفی که به سویش تکیه می کند.((فرانسوی))
امید است که آینده را می سازد. ((فرانسوی))
اشک ، زبان خاموش اندوه است. ((فرانسوی))
اگر می خواهی یک جفت کفش محکم وخوب بسازی برای پاشنه اش از زبان زن استفاده کن هر
گز فرسوده نخواهد شد. ((فرانسوی))
انتخاب یک زن و یک هندوانه دشوار است. ((فرانسوی))
اگر توانستی جلوی زبانت را بگیری توانایی زندگانی با زن را خواهی داشت. ((فرانسوی))
اقبال و شیشه زود میشکنند. ((آلمانی))
افتادن درگل و لای ننگ نیست؛ننگ در این است که در همانجا بمانی. ((آلمانی))
استراحت دائم پا را خسته می کند. ((آلمانی))
اگر می خواهی قوی باشی نقاط ضعف خود را بدان. ((آلمانی))
آنچه که شیطان نمی تواند زن، می تواند. ((آلمانی))
آتش را نمی توان با آتش خا موش کرد.((یونانی))
اگر پوست شیر در دسترست نیست پوست روباه را بر تن کن. ((یونانی))
هرگز نگذار که دشمن بفهمد که پاهایت می لرزد (اسکاتلندی)
اگر می خواهی مرد را بسنجی او را با زن آزمایش کن و اگر می خواهی زن را بسنجی او را با طلا و طلا را با آتش ( چینی)
انسان نه نا گهان ثروتمند می شوند و نه ناگهان خوب. ((یونانی))
اگر از گرگ در زمستان نگاهداری کنی در تابستان می خوردت. ((یونانی))
اگر بینی بین دو چشم نبود ، چشمها همدیگر را می خوردند. ((گرجستانی))
اگر باد نمی بود عنکبوتان آسمان را به تار خود مستور می کردند. ((طبرستانی))
اگر روزت کوتاه است ، سال کوتاه نیست. ((اسلواکی))
اسب تندرو زود خسته می شود. ((اسلواکی))
آنچه که تعمیر نا پذیر است ، از یاد ببر و کمتر نا راحت شو. ((اسلواکی))
اگر از پشه فرار کنی ، نیشش تیز تر خواهد بود . ((اسلواکی))
اشتباه می تواند حتی از یک شکاف بگذرد ، ولی ((حقیقت)) در یک دروازه گیر می کند.((اتازونی ))
آتش دیگ پر را نمی ترکاند. (( کیچی (سرخپوستان شمالی) ))
ابرو سلخورده تر از ریش است.((نگرویی
امروز برادر بزرگ فرداست. ((نگرویی))
آب هرگز راهش را گم نمی کند. ((بانتو))
اگر عاشق می شوی عاشق ماه شو و اگر می خواهی دزدی کنی؛شتر بدزد.((مصری))
افضلیت علی (ع) بر سایرین
بسیاری از فضائل و مناقبی را که شیعیان درباره علی بن ابیطالب نقل میکنند دارای سند و مدارک واقعی است که در کتابهای صحیح و مورد اطمینان اهل سنت هم نوشته شده است و نه تنها از یک راه بلکه از راهها و سندهای گوناگون نقل شده است که دیگر جایی برای دودلی باقی نمیماند. بسیاری از اصحاب، روایتهای بیشماری را در فضائل امام علی نقل کردهاند تا آنجا که ابن حنبل میگوید:
« هیچ یک از اصحاب رسول خدا، دارای آنقدر فضائل زیاد نیست جز علی بن ابیطالب» ( مستدرک حاکم ج 3 ص 107- مناقب خوارزمی ص 3 و 19 – تاریخ الخلفا سیوطی ص 168 – صواعق المحرقه ص 72 – تاریخ ابن عساکر ج 3 ص 63 شواهد التنزیل حسکانی حنفی ج 1 ص 19)
قاضی اسماعیل و نسایی و ابوعلی نیشابوری هم می گویند: « روایتهایی با سندهای درست در حق هیچیک از اصحاب نیامده است، جز آنچه در حق علی (ع) آمده است.» ( ریاض النظره طبری ج2 ص 82 – صواعق المحرقه ابن حجر ص 118 و ص 72)
و این درحالی است که امویان مردم را در قلمرو حکومت اسلامی، وادار به دشنام و نفرین علی کرده و از ذکر هر فضیلتی برای او قدغن نموده و حتی نمی گذاشتند کسی نام علی را بر خود یا فرزندانش بگذارد و علیرغم این انکارها و مخالفتها، فضائل و مناقبش، جهان را فرا گرفته است. و در این باره امام شافعی میگوید:
« در شگفتم از مردی که دشمنان، کینه توزانه، فضائلش را پنهان داشتند و دوستانش از ترس آشکار نکردند. با این حال آنقدر فضیلت برای او ذکر شده که زمین وآسمان را پر کرده است. »
اما درباره دیگران و سایر اصحاب اینگونه نیست. درباره ابوبکر، در کتب اهل سنت و گروهی که او را برتر از علی میدانند، فضیلتهایی به اندازه امام علی وجود ندارد. گرچه فضیلتهایی که درباره ابوبکر در کتب تاریخی نقل شده است، یا به روایت دخترش عایشه است که موضعش نسبت به امام علی کاملا آشکار است! ( و بیگمان بالاترین تلاش خود را برای یاری رساندن به پدر به کار برد هر چند با جعل روایتهای دروغین!) و یا به روایت عبدالله بن عمر است که او نیز با امام علی بیعت نکرد و از او دوری میکرد و او حدیث میکرد که برترین مردم پس از رسول خدا، ابوبکر است. سپس عمر و پس از او عثمان و بعد از اینها دیگر برتری وجود ندارد و همه مردم یکسانند!! ( صحیح بخاری ج 2 ص 202) و با این حدیث خواسته است امام علی را مانند مردم کوچه و بازار و یک فرد معمولی که هیچ فضیلت و برتری ندارد قلمداد کند!
همچنین فضائل ابوبکر را اشخاصی چون عمرو بن عاص، ابوهریره، عروه و عکرمه نقل میکنند و تاریخ نشان داده است که همه اینها از دشمنان حضرت علی بودند و با او جنگیدهاند، نه با سلاح بلکه با دروغپردازی و جعل احادیث در فضیلت دشمنان و مخالفانش و حتی کسی را که با حضرت جنگیده و کارزار کرده، از شدت دشمنی و کینهتوزی نسبت به علی، او را تعریف کردند و ستایش نمودند. ( فتح الباری فی شرح صحیح بخاری ج 7 ص 83- تاریخ الخلفا سیوطی ص 199 – الصواعق المحرقه ابن حجر ص 125)
اگر ابوبکر با فضیلت تر بود؟!
قطعا اگر پیامبر (ص) ایمان ابوبکر را بالاتر از همه میدانست، اسامه بن زید را امیر و فرمانده او قرار نمیداد و در شهادت دادن به نفع او امتناع نمیورزید و به او نمیفرمود : « نمیدانم پس از من چه خواهی کرد» تا آنجا که ابوبکر را به گریه واداشت( موطا امام مالک ج 1 ص 307- مغازی واقدی ص 310)
و علی بن ابیطالب را پشت سر او نمیفرستاد که سوره برائت را از او بگیرد و او را از تبلیغ آن منع نمی کرد ( صحیح ترمذی ج 4 ص 339- مسند امام حنبل ج 2 ص 319 مستدرک حاکم ج 3 ص 51) و روز خیبر برای دادن پرچم به فرد شایستهای نمیفرمود :« فردا پرچم را بدست مردی میسپارم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند قهرمان نبرد است و هرگز فرار نمی کند و خداوند قلبش را با ایمان آزمایش کرده است» و آنگاه پرچم را به دست علی داد و به ابوبکر نداد ( صحیح مسلم باب فضائل علی بن ابیطالب) و ...
و اگر آن روایت که میگوید : « اگر میخواستم خلیل و دوستی صمیمی برای خود بگیرم ابوبکر را بر میگزیدم» مورد بررسی قرار دهیم، این تناقض پیش خواهد آمد که او روز « مواخات صغری» درمکه و روز « مواخات کبری » در مدینه کجا بود که در هر دو روز پیامبر، علی را به اخوت برگزید و به او فرمود « تو برادر من در دنیا و آخرت هستی» و هیچ اعتنایی به ابوبکر نکرد ( تذکره الخواص ابن الجوزی ص 23- تاریخ دمشق ابن عساکر ج 1 ص 107 – مناقب خوارزمی ص 7 – فصول المهمه ابن صباغ مالکی ص 21)
حال اگر از فضائل بگذریم، و به سیئات و بدیها روی آوریم، یک گناه و اشتباه را از علی بن ابیطالب در کتابهای دو گروه نمییابیم در صورتیکه برای دیگران بدیها و تبهکاریهای زیادی در کتابهای اهل سنت سراغ داریم!